تقاطع: حشمتالله طبرزدی، زندانی سیاسی که مدتی است در مرخصی از زندان به سر میبرد، در نامهای به شورای حقوق بشر سازمان ملل و احمد شهید، گزارشگر ویژهی ایران این شورا، موارد نقض حقوق بشر در ایران را با تاکید بر مذهبی بودن جمهوری اسلامی در ده بند برشمرده است.
آقای طبرزدی که از سوی دادگاه به هشت سال حبس قطعی محکوم شده که بیش از چهار سال آن باقی مانده است، در بند اول این نامه با اشاره به اجرای قانون سنگسار در ایران، نوشته است که اجرای این قانون، توسط بخشی از «جامعهی سنتی-مذهبی» ایران حمایت میشود.
طبرزدی در بند دوم، به قانونهای دیگری همچون “قطع دست و پا”، “پرتاب کردن از کوه یا هلی کوپتر” و “قطع انگشتان” اشاره و خاطرنشان کرده که «بسیاری از باورمندان مذهبی و سنتی» در ایران، میگویند «باید دست و پا و انگشتان دزد را قطع کرد تا دزدی نشود و به قرآن ارجاع میدهند».
او در بند سوم، به سراغ اجرای حکم اعدام رفته و با برشمردن مواردی که به صدور این حکم در ایران منجر میشود تاکید کرده که اعدام افراد «به بهانهی قاچاق مواد مخدر و قتل و قصاص و جاسوسی و محاربه یا جنگ مسلحانه با حکومت و اقدام علیه امنیت ملی یا مخالفت با حکومت دینی یا ارتداد»، مورد حمایت «بخش بزرگی از جامعهی مذهبی و سنتی» ایران است که «اینگونه خشونتها را به عنوان خشونت مقدس و قانونی مورد تایید نیز قرار میدهند».
این زندانی سیاسی منتقد حکومت ایران، در بند چهارم، به نقض حقوق اقلیتهای دینی و مذهبی و به ویژه بهاییان در ایران پرداخته و نوشته است که «از نظرگاه همان جامعهی مذهبی-سنتی و از نظرگاه بخشی از قوانین رسمی، ادیانی مثل بهاییت، فرقهی ضاله و به تعبیر جدید خامنهای رییس حکومت، ضالهی مضله و گمراه و گمراهکننده است و پیروان آن در صورت ممکن باید از بین بروند».
او با بیان اینکه بهاییان در ایران «به این دلیل نفس میکشند که نمیشود آنها را یک جا کشت» رفتارهایی چون «تصرف اموال»، «ممانعت از تحصیل فرزندان»، «زندانی کردن» و گاه «کشتن سران و مبلغان» آنها را در راستای بیرون کردن بهاییان از ایران دانسته است.
طبرزدی در خصوص پیروان سایر ادیان و مذاهب نیز چنین نوشته است: «تازه یهودیها نیز به دلیل همکیش بودن با اسراییلیها از وضعیت بهتری برخوردار نیستند و زردشتیها و مسیحیها نیز کافر نامیده میشوند و حقوق محدودی دارند و دراویش نیز فرقههای ضاله نامیده میشوند. فرقهی ضاله از دید حکومت یعنی چیزی که دارای نجاست ذاتی است و از سگ هم پستتر است و اگر با او دست دادی باید دستت را آب بکشی چه رسد بخواهی برایش حق و حقوق قایل شوی.»
این فعال سیاسی در بند پنجم به مسالهی حقوق زنان پرداخته و خاطرنشان کرده که بخش سنتی-مذهبی جامعهی ایران، زن را «جنس دوم» میداند و معتقد است که «زن باید در خانه بماند و همسرداری و خانهداری کند».
او چندهمسری و صیغه، کتک زدن زنان، نصف بودن ارث زن نسبت به مردان، برابری شهادت دو زن با یک مرد، حجاب اجباری، و ممانعت از قاضی و رییسجمهور و رهبرشدن زنان را از جمله موارد نقض حقوق زنان خوانده که بیشتر آنها در ایران به شکل قانون درآمده است.
طبرزدی در بند ششم به دیگر تبعیض مذهبی موجود در ایران اشاره کرده که بر اساس آن بخشی از جامعهی ایران که «سنی مذهب» هستند، و «کرد و بلوچ و ترکمن نیز هستند، نه حق رییس جمهور شدن دارند و نه وزیر میشوند نه حق رهبر شدن دارند و نه حتا حق استفاده از خط و زبان قومی و محلی خود را دارند و هر حرفی بزنند به عنوان تجزیهطلب سرکوب میشوند».
مدیرمسوول نشریهی توقیفشدهی پیام دانشجو، در بند هفتم به نقش ولایت فقیه و نهادهای امنیتی و قضایی تحت نظر آن همچون سپاه و وزارت اطلاعات و دادگاههای انقلاب در عدم وجود «آزادی بیان و شرکت در سرنوشت و تشکیل حزب و میتینگ و آزادی انتخابات» در ایران اشاره کرده و نوشته است: «سالیانی است که مخالفین و منتقدین ولی فقیه و ولایت فقیه هیچگونه حقی برای فعالیت در ایران یا مشارکت آزاد در سرنوشت یا انتشار دیدگاه خود را ندارند.»
آقای طبرزدی در بند هشتم به عدم رعایت آیین دادرسی، و بازداشت فعالان سیاسی و حقوق بشر در سلولهای انفرادی تحت انواع شکنجههای روحی و جسمی و صدور حکم در دادگاههایی غیرمستقل میپردازد و مینویسد: «بازجو و دادستان و قاضی و بازپرس، همگی از یک جا تعیین و همگی مطیع ولایت فقیه هستند و در برابر متهم بیچاره قرار دارند. هیچ استقلال قضایی نیز مفهوم ندارد.»
این فعال سیاسی در بند نهم با اشاره به وجود صدها هزار زندانی عادی در ایران میگوید که این زندانیان، «نه از بهداشت لازم نه از رفاه لازم و نه از مکان برای نگهداری و نه از تغذیه و نه از امنیت و نه از احترام انسانی برخوردار هستند».
وی ادامه میدهد: «گاهی ۱۰ زندانی را در یک سلول یک نفره جا میدهند. به همین دلیل انواع تجاوزها و جنایتها در همین شرایط صورت میگیرد.»
طبرزدی در دهمین و آخرین بند از نامهی خود به شورای حقوق بشر سازمان ملل و احمد شهید، به انواع معضلات اقتصادی و اجتماعی در ایران، از «بیکاری جوانان» تا برخورد با دختران و زنان به بهانهی «بدحجابی» اشاره میکند و مینویسد: «ملت من تا کی باید از تبعیض و ظلم و بیعدالتی سازمانیافته و سیستماتیک توسط حکومت و نهادها و جمعیتهای مورد حمایت رنج ببرد. این در حالی است که حکومت در ترور، جنگ و خشونتهای فرقهای و برون مرزی، شرکت فعال دارد و پول نفت این ملت را هزینه میکند و ملت حق پرسش از حکومت را نیز ندارد.»
درموردقاچاقچیان موادمخدر وزنای محصنه بایدافرادمجرم اعدام شوند.چون اساس وبنیان بسیاری ازخانواده ها با همین دومقوله درحال ویران شدن است.چه کسی می گویدزن ید در خانه بماند و همسرداری و خانهداری کندمگراقای طبرزدی زنان در ایران مشغول به کار نیستند؟بله اگرزن درخانه به امرتربیت فرزندان همت گمارد عالی است.اخیلی جاها راچرند گفته.
با نشریه پیام دانشجوکه خودم به شخصه ان رامطالعه میکردم ظاهرا می خواست امتیازی بگیرد که چون بهش ندادن الان مثل منافقین این خزعبلات را می نویسه